گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

92 خباثت

زشته من اینجا در مورد مسائل جنسی صحبت کنم ؟

یعنی واقعا در زندگانی یه حرفهایی باید وجود داشته باشه که نباید به هیچکی زد؟

خب اینکه خیلی بیخوده!

بالاخره همسرو اون عدد طلائی رو پرسید! که چندتا دوست پسر داشتی؟

بهش گفتم وایسا بشمارم.شروع کردم با انگشتام حساب کردن و تا 12 شمردم که همسرو زد پس کله م و گفت جدی بگو...و من جدی گفتم خب وایسا دارم میشمارم دیگه!!

به هر حال من بردم!چون اون عدد طلاییش 3 بود و از من 4.البته هرچی فکر کردم یکی این وسط یادم نمیومد.یعنی من دوست زیاد داشتم.ولی خیلیاشون رو حساب  نمیکنم.و همیشه توی شمارششون قاطی می کنم که کیارو باید حساب کنم!به هر حال دوست پسر/دختری یه معیاری داره که بعضی روابط این معیار رو نداشتن از نظر من.

مثلا رابطه ی کمتر از 6 ماه رو نمیشه حساب کرد.رابطه های نتی  که اصلا طرف رو ندیدی رو هم همینطور.ولییییی با این حال نمی تونم آنتونی رو حساب نکنم!


خب من نمی تونم نگم!

از اونجایی که در این سفر انگار عروس و دوماد، مادرشوهر و پدر شوهره بنده بودن!هرجا می رفتیم اتاق خواب رو غصب میکردن و ما دوتا قاطی بچه ها ردیف به ردیف توی هال می خوابیدیم!و خیلی مودب بودیم.حتی اتاق خواب همسرو رو هم غصب کردن!خدا به من رحم کنه وقتی برم یه شهر دیگه و اینا بیان خونمون!اولا که میان که دیگه برنگردن و به زور باید انداختشون بیرون!دوما امکانش هست ما مجبور بشیم بریم توی بالکن بخوابیم!

خلاصه همه چیز تعطیل!تا اینکه اومدیم شهر خودمون!

خب دیگه همین!

البته یه شب خیلی خیلی باحال داشتیم باهم.از اونجایی که خاله اینها خونه ی همسرو مستقر بودن و دایی جان هم تهران نبود و خونه ش رو سپرده بود به ما، ما بچه ها شب می رفتیم اونجا.من و همسرو توی اتاق می خوابیدیم و یه شب مست و لایعقل شده بودیم و مردیم از خنده.و همسرو هی صدای آدمی رو در میاورد که داره کتک میخوره و هی بلند میگفت اوووییی!و برادرها از بیرون اتاق هی داد میزدن که زهر مااار!کلی پشت سر بچه های فامیل غیبت کردیم و رازها و رموز زندگیشون رو ریختیم وسط! بله من  و همسرم همچین آدمهای بدجنس و پلیدی هستیم.

شما هم آگاه باشید که اگه یه حرفی رو به یه آدم متاهل زدین مطمئن باشین که همسرش هم در جریان قرار خواهد گرفت.دیگه هر جور راحتین!

اون شب خیلی شبِ خوبی بود.صمیمی بود، میفهمین؟ همچین شبهایی رو دوست دارم.

نظرات 2 + ارسال نظر
MaHta سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 23:10 http://realdays.blogsky.com/

با نظر قبلی موافقم .. یعنی چی آخه ؟!

دارم لذت های زندگیمو باهاتون قسمت میکنم خخخخخخب :شکلک حالت تهوع:

BoBo یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 10:54

حالا هی تعریف کنین ما که امکانات نداریم برخی اعضای بدنمان بسوزه!
گوود فور یوو ;)

باشد تعریف میکنیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.