گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

110 struggle

معضلی که الان پیدا کردم اینه که....

حالا با خودتون نگین عجب آدم ِ لوسیه و آخه اینم شد مشکل؟کلا دارم در مورد درگیری های ذهنیم صحبت میکنم.

اول اینکه الان من و همسرو اصن صحبت نمیکنیم که.همش قربون صدقه و از این حرفا.بعد اون هی قربون صدقه میره بعد متعاقبا من هم باید یه چیزی بگم.بعد وقتی طرف کلی احساس خرج میکنه و جمله های قشنگ و جیگولانس میگه تو هم هی باید فکر کنی در جواب یه حرف قشنگ تر بزنی که احساست رو منتقل کنی.خب یه وقتایی آدم نیاز به فکر کردن نداره و کلمه ها همینجوری از دهنت میپرن بیرون.اما بعد یه مدت دیگه تکراری میشه.

در ضمن الان دیگه نمی تونیم عادی باشیم.اگه عادی باشیم انگار یکی ناراحته.بنابراین حرف زدنهامون شده قربونت برم عشق زندگی من...خدا نکنه همه ی هستی ِ من.

الان یه هفته س همینجوریه خب.بیششششتر.از وقتی از هم جدا شدیم!

خب یعنی حق ندارم بگه میشه بسههه؟؟؟

نه اینکه بخوام بگم بسه.بیشتر دوست دارم برم پیشش و دیگه این مدل ارتباط راه دور خسته میکنه آدمو.

البته همه ی اینا خیلی هم خوبه و خدارو شکر و راضیم ازت.

دوم اینکه یه ترس وحشتناک از مریض بودن و مریض شدن پیدا کردم.

اصن دوست ندارم آدم مریضی باشم و چیزی که بیشتر از درد و مریضی اذیتم میکنه همین اعصاب خوردیمه.از مریض بودن متنفرم.

سوم اینکه هنوز مدرکمو نگرفتم.

چهارم اینکه باید روز پدر زنگ بزنم به پدر شوهر و از این تلفن بازی ها به شدت متنفرم.مرگ ِ من تلفن زدن به این و اونو.یعنی حاضرم از این سر شهر برم اون سر شهر و کارهامو حضوری انجام بدم اما زنگ نزنم. :|

پنجم باید برم دکتر...دعا کنین مریضی عادی و پیش پا افتاده ای داشته باشم لطفا.

پ.ن: لباس عروس هم پرو نکردم.خب یکی نباید باشه با من بیاد؟اصن انگار نه انگار ها.البته خودمم از کسی نخواستم باهام بیاد.کسی نیست آخه.

نظرات 2 + ارسال نظر
سین چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 15:47

اول 2A واسه مورد پنجم
دوم در مورد اول ، بگو صداتو نمی شنوم اینجا 2تا اتفاق میفته یا طرف دوباره و با صدای بلندتر اون عشقولانه ها رو داد میزنه تو گوشات بعد اگه بگی باز نشنیدی بلندتر داد میزنه تا تو گوشت فرو بره . یا اینکه سریع یه چیزی به ذهنت میرسه که حرفو عوض کنی بنظرت به ذهنت امیدی هست ؟ اصن من بدرد راهکار دادن نمی خورم . شاید اگه من بودم چند بار موقع شنیدن این حرفا میگفتم خط نمیده و قطع میکردم که این حرفا عادی نشه و اثرشونو از دست نده . خود طرف میفهمید و دیگه ... اصن هر چی گفت بگو ما بیشتر این خوبه ؟

ما اصن توو حرف زدن خیلی عادی هستیم ولی توی تلگرام و تکست و اینا خیلی زبونمون درازه...همون ما بیشتر جواب میده
به ذهن خوددددت

ملیکا چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 15:35 http://zendegijadidam.persianblog.ir/

روشنک من بیام همرات لباس عروس پرو کنیم؟
آخه من عشق اینکارا دارم و تابحال با دوتا از دوستام رفتم و باهم لباس عروسشون انخاب کردیم. اصلا سرم درد میکنه واسه اینکه یکی بخواد بره واسه خرید عروسیش.

منم همینجوری بودم اما الان که نوبت خودم شده هیشکی نیست باهام بیاد
مرسی ملیکا جان.لطف داری بانو.اما فکر کنم خیلی دووور باشیم از هم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.