گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

۱۳۷ پایان املاک گردی

دیروز با خاله و شوهرخاله رفتیم خونه رو دیدیم.خاله که کلی خوشش اومد و بیشتر از این بابت خوشحال بود که تقریبا خونه هامون نزدیک هم شد و دسترسیش خیلی راحته.

شوهرخاله به نکته ی ظریفی اشاره کرد و فکر کنم نقطه ضعف خونه سیستم سرمایشش باشه.که دیگه یه خاکی به سرمون میریزیم.

حالا فعلا به املاکی بیعانه دادیم و قولنامه موند واسه سه شنبه که صاحبخونه از شهرستان بیاد.حالا من هی میترسم که دبه در کنه و ایستیریس(اضطراب)دارم!

و خیلی خوشحالم چون مامانمو خواهرو و بچه خواهرو مادرشوهرو هم جمعه میان پیشمون.هنوووز هیچی وسیله جمع نکردیم.خیلی چیزارو با خودمون نمیبریم و زیاد وسیله مسیله نیست که جمع کنم خب!

الانم یه گندی زدم و اومدم اینجا خیلی آروم نشستم و سوت میزنم که گندش در نیاد!با اسکاچ افتاده بودم به جون یخچال همسرجان،هی سابیدم و سابیدم.الان که دقت میکنم میبینیم خیلی زیادی سابوندم گویا.همینجور خط خطای ریز افتاده روش!:))

هیچی هم نداریم که غذا درست کنم و یوهاها.

فکر کنم وسایل برقیمون سیلور بگیرم.از چند نفر پرسیدم و سیلوریا راضی بودن،سفیددارا هم گفتن سیلور بگیر که زود زود کثیف نمیشه!

ولی هنوز واسه رنگ مبلمان و اینا تصمیمی نگرفتم.معتقدم آدم باید توو لحظه تصمیم بگیره!!ووالا!


نظرات 5 + ارسال نظر
بهنام چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 02:08 http://harfehesabi.blogsky.com/

از سیلور خسته میشی
سفید بگیر

واقعااا؟
خودمم قبلا طرفدار سفید بودم اما الان یادم نمیاد دلیلم چی بووود

MaHta چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 00:02 http://troublemaker.blogsky.com/

مادرشوهرت چی شد؟! آخرش نیومد؟!

اوشونم میان.ولی چون مامانم اینا هم میان دیگه سختم نیست

MaHta سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 23:35 http://troublemaker.blogsky.com/

میفهمم چرا انقدر میترسی ... بلاخره یه جای خوب بعد کلی گشتن پیدا کردی ... ولی سعی کن انقدر منفی بهش فکر نکنی
انشاءالله که فردا بیای بگی قولنامه هم کردی و تمام !

این خط خط افتادنا رو دیدم ... زیاد نگران نباش اگه زیاد دقت کنی معلوم میشه
که اصولا مردا به داخل یخچال خیلی دقت میکنن نه به درش

باید به اون حرفت که آدم باید تو لحظه تصمیم بگیره ، بیگ لایک بدم .. اصلا هم معلوم نیست که داری از فکر کردن بهش و خسته کردن خودت در میری

آره اصن ندید خط خطیارو یوهاها
خب خدارو شکر که معلوم نیس،خیلی تلاش میکنم که معلوم نباشه

نجمه دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 18:26

خیلی خیلی مبارکه

مرسی نجمه جان

سین یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 21:29

به به مبارکه ، خوش موقع اومدم . با بچه ها قرار بذاریم بیاییم منزل مبارکی
چیزی هم نمیخاد بپزی حاضری هم قبوله ;)

شوهرو هم باید خدا رو شکر کنه که اعصابشو نمیسابی و بجاش چیزاشو میسابی

به به خوش قدمی شما
تشریف بفرما شید.غذای حاضری شییییره
ای شیطون آره والا کجا کسی زن دیده به این گلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.