گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

۱۶۸ ژانریلازیون

اول اینکه سه تا شنبه س که دارم میرم سرکار‌.

عالی نیست اما بد هم نیست.

چون فعلا موقتی هست زیاد خودمو تحت فشار حس نمیکنم.

در حال کسب تجربه هستم و دقیقا کارهایی رو باید انجام بدم که یه عمر ازشون فرار میکردم.حالا که با موفقیت انجامشون میدم حس رضایت و خشنودی بهم دست میده.

دوم اینکه دارم طعم شیرین بیهوش شدن رو هم تجربه میکنم.دیگه قبل خواب لازم نیست سه ساعت جون بکنم که خوابم ببره.راحت بعد از نهایت یه ربع بیهوش میشم.

دوتا ژانر دارم براتون...

یکی ژانر مسافرای ون که کل مسیر با گوشی بلند بلند صحبت میکنن.

دو ژانر کسایی که توی بیمه نامه عمرشون،قسمت ذی نفع رو میزنن وراث قانونی...اینا خیلی تنهان به نظرم!نمیدونم چرا همچین حسی بهم دست میده.

خسسسسته میرسم خونه و باید تا ۱۲ شب جنازمو به زور بکشم اینور اونور.اصنم دوست ندارم بگم خسسستم.چون به نظرم آدم یا کاری رو نمیکنه یا اگه میکنه غرغر نکنه.

از شنبه ی بعد تعطیلات پراکنده ی شیرین بسی سرمون شلوغ میشه‌.

چه حس خوبی هست توو محیط کار بدونن متاهلی.همینجور جاها به درد میخوره انگار:دی