گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

چقد بعضیا میتونن بی ملاحظه و خودخواه باشن

واس خوش گذرونی خودشون با این حال کرونایی شهر به شهر میرن خونه ملت و همه رو مریض میکنن هنوزم قبول ندارن که مرض لعنتیشون کروناست

بچم از عصر تب کرده،هرچی شربت استامینوفن میدادیم تبش پایین نمیومد

پاشویه هم افاقه نکرد

هر نیم ساعت با گریه های شدید از خواب بیدار میشه

مجبور شدم دارو قوی تری بهش بدم،حالا بچم خوابیده منم نشستم منتظر ببینم دارو اثر میکنه یا نه

نمیدونم چرا اینقد از تب کردن بچه می ترسم،همش ترس تشنج رو دارم،دور از جون همه ی بچه ها.

یا توو بچگی شنیده بودم خیلیا توو بچگی تب کردن و تشنج کردن و کر شدن و لال شدن و هزار تا بلای دیگه

خلاصه این ترس توو وجود من مونده

خب مث که دارو داره اثر میکنه

حالا این وسط خودمم دلپیچه گرفتم

یه دیقه هم از کنار پسرک بلند میشم یهو از خواب میپره

نتیجه اینکه چون مادر هستم تواناایی کنترل دلپیچه رو هم خدا به اپشنام اضافه کرده

ولی از خدا طلب شعور میکنم واسه بعضی از مردم..هزاری هم که مراعات کنی اخرش یه خری پیدا میشه که تورو به فاک عظما بده...


نظرات 1 + ارسال نظر
BoBo یکشنبه 16 مرداد 1401 ساعت 20:54

تب بچه به نظر من هم ترسناکه.

نظرت درسته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.