گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

19

تیتر:اولین روزی که من می خواستم واسه همسر غذا درست کنم:)) 

وای خدایا این سریالا و فیلمهای ایرانی رو نیگاه نکنین.همش الکی و دروغه. اصنم آدم صبح اولی که توی خونشه حوصله نداره زودتر از شوهرش بیدار بشه و صبحونه مفصل آماده کنه و نیمرو به شکل قلب درست کنه و این حرفا.از این توهمات بیاین بیرون:))

اصلش اینه که تا لنگ ظهر می خوابین و از اتاق خواب بیرون نمیاین و ناهارتون با صبحونتون یکی میشه و اونم از بیرون سفارش  میدین!بله.

شبش هم حتما یه جایی دعوتتون می کنن و میرین شام می خورین.بعد اونا واس نهار روز بعدتون یکم غذا  می کشن ببرین.به همین راحتی.

من وقتی همسری صبح خونه باشه نمی زاره پاشم ناهار درست کنم.البته در نظر بگیرین که ما هنوز عقدیم و در واقع من خونه ی اون بودم.وقتی بریم خونه ی خودمون با یه اردنگی می ندازدتون از تخت پایین که یه چیز درست کنین:| کلا مردا شعور ندارن و همشون مثل همن :دی

خلاصه اولین باری که من اومد آشپزی کنم، طبق آموزه هامون از فیلما، خواستم غذای مورد علاقه همسر رو درست کنم:)) لوبیا پلو با گوشت چرخ کرده!

از اون ورم دخترخاله ی خوشحالم هر روز مسج میداد که غذا چی درست کردی؟کلا فکر می کنه زندگی زناشویی یعنی غذا درست کنه و شوهرش بخوره.متوجه نیست اصل زندگی یه چیز دیگست:دی 

دیگه گفتم اگه امروز غذا درست نکنم جواب دخترخالهه رو چی بدم.خلاصه دست به کار شدیم.

اصلا هم بلد نبودم و از روی سایت دستور پختشو گرفتم. تازشم برنجش ایرانی بود و فکر کنین با برنج ایرانی بخواین قاطی پلو هم درست کنین...قشنگ یه کته ی نازی در آوردم فکر کنم!

بعد کلی هم زعفرون و جینگول  مستون کردم دیگمو!هر چی دم دستم بود ریختم توش.

حالا همسری میاد و میگه ااااا غذا درست کردی؟ شام خونه خاله دعوتیم که!  :| :| :|

و این شد که اولین غذایی که من واسه همسری درست کردم توسط همسر خان خورده نشده! و از اونجایی که دایی اینا اسباب کشی داشتن، قابلمه غذا رو بردیم واسه اونا. بدون اینکه مزه کنم یا ببین برنجش چطو شده.البته از بالاش معلوم بود کته شده ولی عمق فاجعه مشخص نبود. شب بعد که برنج دم کردم و دیدم عجب برنج افتضاحی درست کردم، تازه دو قرونیم جا افتاد که اوه اوه پس اون برنج دیشب  چی شده دیگه!زن دایی بنده خدا که صداشو در نیاورد.ولی خب دیگه!

ولی من تا مدت ها سر همسر خان نق می زدم که من کلی با عشق واست غذا درست کردم تو حتی مزه هم نکردی!اینقد گفتمم اینقد گفتم و اینقد همسر گفت حالیم نبود،ببخشید، اصن وقتی تو گفتی بخور دهنم پر بود بیشعووور و هزار بهونه....و من بازم گفتم و شنیدم...با اون غذایی که پخته بودم کلی هم منت گذاشتم:))


نظرات 2 + ارسال نظر
Maggie چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 14:10

ولی من تقریبا مطمینم که اگه روزی با کسی همخونه شم صبح زود پامیشم و طرفمم بیدار می کنم و حتما صبحونه ی خیلی مفصلی میچینم:دی

میوفتین تووو زحمت ها!

1063 چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 12:55

چه شانسی آورد همسر که اون غذای اینترنتی رو نخورد :دی

من شانس آوردم.به هر حال اونکه نفهمید چه گندی زدم...عذاب وجدان هم گرفت که چرا نخورده...من زرنگم می فهمی؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.