از فردا میخوام برم لباس عروس پرو کنم.شوهرمونم نییست که بیاد نظر بده.چه وضعیه آخه!
البته خانم مزونی میگفت با شوهرت نیای لباس انتخاب کنی.هرچی بپوشی میگن خوبه:))
همسرو میگه نادو جدی جدی دارم دیوونه میشم ها.کی میخوای بیای؟
یه حرفای خوشگلی میزنه.میگه حوری منو خدا توو همین دنیا بهم داده....واااای چه رمانتیکیم ما :))
بعد به مامانو میگم همسرو طاقت نداره گفته زود بیا نمیخواد کنکور بدی.مامانمم گفت خل بازی در نیارین.حالا همین دو هفته رو هم تحمل کنین!!!
از اون ور هم هی واس همسرو مهمون میره.شیشم یکی از پسرای فامیلشون میره اونجا و نمی دونم تا کی وایمیسته.خب نمیشه من برم دیگه.تا 5 بعد از ظهر توو خونه با اون الدنگ تنها وایسم چیکار؟اصن یارو رو فقط یه بار توی عروسی دیدم.
تازه باید پاشم شام و ناهار هم درست کنم.
نتیجه اینکه هستیم فعلا.
برادر شوهرو هم که مونده اونجا و معلوم نیست اون کی برگرده باز.
کلا یه بساط زیباییی داریم ما.
یاد سریال فرندز میوفتم که همیشه همه خونه ی مونیکا و چندلر تلپ بودن.
حالا من باز دارم هی لاغر میشم.اعصابم خورده.خودمو کشتم به 50 رسیدم حالا باز هی داره میاد پایین.دیگه لباس عروس اندازه م نمیشه که .یا اگه بشه دوتا دستام مثه چوب خشک از لباس عروس میزنه بیرون.بعد تصور کنین بخوام برقصم.اه اه.بدم میاد که تپل نمیشم:|
منم دقیقا همین مشکل و دارم!
وقتی فکر میکنم لباس عروس تو تنم زار میزنه همه ذوق و شوقم واسه اون روز از بین میره:(
سلام خانمی
من مث این خارجکی ها واسه لباس عروس و آرایش از سادگی خوشم میاد مث اون دختره کیت
اصن یع لینک میذارم اینجا خودت لباساشو ببین
http://www.ilsognoatelier.it/maura-brandino
مرسی واسه لینک...یعنی یه عکاس هم پیدا بشه این مدلی از آدم عکس بگیره دیگه پرفکتت!