پنجشنبه ای بدو بدو از کنکور رفتم خونه و ساک بستم و با یه استرس عجیب رفتیم فرودگاه.نمیدونم چرا قبل هر پروازی هی به دلم میزنه نه این بار دیگه سقوط میکنه!
این دفعه بیشتر استرسم از این بود که از پرواز جا نمونم!نمیترسم ها،چون به محض سوار شدن دلم آروم میگیره.
خلاصه اینکه چرخای هواپیما باز شد و نشستیم به سلامتی و میمنت!دوباره موقع تحویل بار استرس گم شدن چمدون پیدا میکنم!و درگیر این فکر بودم که حالا اگه چمدونم گم بشه من امشب لباس چییی بپوشم.کلا در زندگی یه همچین دغدغه هایی پیدا میکنم!بله...
به هر حال چمدون نارنجی کله گندمون رو برداشتیم و ددد بدو.آقای کفاشیان رو هم دیدم که نمیدونم چرا وقتی دیدمش خنده م گرفت:)) جک زنده ست بنده خدا!
همسرو رو از دور دیدم و هی واسه هم بال بال زدیم تا رسیدم بهش و دد ببوس و دد بغل!
از این به بعد منتظر خواندن مطالب خاک بر سری ما باشید:))
خیلی خوبه و خوش میگذره خخخخب!
امروز میخوام شله زرد درست کنم بخووریم.برای اولین بار.من مامانم بهترین شله زردای دنیا رو درست میکنه ها.خاک توو مخم که واینیسادم کنارش یاد بگیرم.فقط در حد تئوری بلدم.
انواع و اقسام فوبیاها رو داری ها ;)

جدا شلدون آدمو یاد شله زرد نمیندازه ؟ ;)
حرفه ای شدی، مث سریالا واسه پست های بعدی تبلیغ می کنی
فکر کن یه سریال میساختی اسمشم میذاشتی shole zard teori
آره من الان فهمیدم از بچگی دوست داشتم فیلم نامه نویس بشم
جدا شله زرد منو یاد شلدون ننداخته تا حالا
یه فکری به حال ما مجردا بکن که وبتو میخونیمـ
ولــــــــــــــــــی خیلی باحآل گفتـــــــــــی
میخوام یه چشم انداز واقعی از زندگی متاهلی داشته باشین خب!