امشب مهمون داشتیم واس شام.نمیدونم مهمون که میاد چرا من گند میزنم به غذاهام!
دو مدل درست کرده بودم،یه مدلش بسی خوشمزه شده بود.ولی امان از کوکوی چند طبقه.قابل خوردن بود ها ولی بد شده بود.اصن یه مزه ی عجیب غریبی گرفته بود که مونده بودم از کجاش همچین مزه ای در اومده.
دیگه حالا،همینی که هست!
خاله جان هفته قبل اسباب کشی داشتن و ما هم درگیر کاراشون بودیم.
فردا شب هم میخوایم بزنیم به جاده و بریم طرف همدان و بجنورد و اون ورا.سفر سه چهار روزه.
اون یکی خاله دیروز در مسیر ایرانگردیشون اومدن تهران و اصرااار که ماهم باهاشون بریم.
من و همسرو هم که پایه!گفتیم شما برین ما آخر هفته خودمونو بهتون میرسونیم.
یه توصیه دوستانه هم به خانما میکنم.خانما نرین ناخن نکارییین،وای پدر ناخنام در اومد.اینقد نازک شدن از وسط تا میشن.اصن یه وضع مزخرفیه.منو چه به این قرتی بازیا آخه.
رییس همسرو هم عوض شده،رییس جدیدش شوهرخاله جان هستن.البته توی شرکت هیچکی نمیدونه اینا فامیلن!الکی مثلا!
بخوابم که فردا باید نزدیک دویستا دیگ بشورم!
پ.ن:بجنوورد نههه،بروجرد!این دوتا شهر هم حکایتشون مثل ابوالفضل پور عرب و عرب نیا شده واس من!
به به خوش بگذره سفر :)
باز خوبه دو مدل درس کرده بودی :دی
یادم باشه ازدواج کردم منم برا مهمونام دو مدل درس کنم که اگه یکیش بد شد اون یکیو بشه خورد ...
خوب شد اون پ.ن رو نوشتی واقعا! بلند شده بودم خونه رو جمع و جور کنم که مهمون داره میاد!!
تازه مطمئن بودم شما ۳-۴ روزه همدان و بجنورد رو نمیتونین با هم ببینین!!
بجنورد، بیرجند، بروجرد، بروجن، بیجار و ...
اوووه سختترش کردی که