گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

91 مثلا سال نو!

خب بعد یه ماه اومدم غرغر کنم و برم.

االان شوهرو رو فرستادم بره خونه مامانش و خودم موفق شدم یه تایم خالی پیدا کنم که این لپ تاپ عزیز دلمو روشن کنم.گرچه الااناست که مهمونای مادرشوهرو برن و شوهرو بیاد دنبالم که برویم و کادوی روز مادر بخریم.کادو روز زن هم که انگار خبری نیست!

بدم میاد از این روزهای مناسبتی که هی ازت می پرسن کادو چی خریدی و کادو چی دادی؟عیدی چی گرفتی؟ فلان چه کردی و بلان...خب کوفت هم نگرفتم عجالتا! حالا گله مندی از خاندان شوهررو رو بزاریم واسه بعد!!

فقط در این حد بگم که یه پدرشوهر دارم که عقلش  و رفتارش اندازه بچه ی 10-11 سالست.

میخواستم بگم بچه ی 4-5 ساله، بعد دلم نیومد!آخه بچه های 4-5 ساله دوست داشتنی هستن!

از اینکه شوهرم غرغرو نیس خیلی خوشحالم!چون اگه قرار بود اون هم اندازه ی من غرغر کنه دیگه نوبت به من نمی رسید!البته من زیاد غرغرو نیستم.بیشتر از این آدما هستم که خودشون رو چس میکنن!و شوهرو هی بهم میگه چس کنت رو از برق بکش عزیزم! البته دختر خوبی بودم و توی این مدت که باهم بودیم  فقط یک بار خودمو چس کردم.بدجور هم چس کردم ها!

راستی سال نو مبارکی!:))



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.