گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

یک سال بعد

آخی اینجا!!

چقد بزرگ شدم من! چقد پیر شدم.اصن فکر نمیکردم یه روز بشم زن مینسال در آستانه ی فصلی سرد...مثلا می میخواستیم نهرو بکنیم دریا!!

خیلی زیاد دلم برات تنگه خاله جان جانان.از شدت دلتنگی نمیدونم باید چیکار کنم.کیو بغل کنم...عشقمی تو دخملک.کاش اینجوری دور نمیشدیم از هم.

سالی دو بار میتونم مرخصی یکی دو هفته ای بگیرم برم دیار،یکیش که واسه تعطیلات نورووزه،یکی هم وسط سال،هرجا بشه چندتا تعطیلی رو چسبوند بهم.

حالا نمیدونم دلگیری شب تولدمه که داره خفه م میکنه یا پریودیو هورمونهای دیووونه.

ارشد قبول شدیم.با همسر جان داریم ادامه تحصیل میدیم و عجب گهی خوردیم و تووش هم موندیم.

سال دیگه میخوام بچه دار بشم.اگه سال دیگه اومدی اینجا و داری اینارو میخونی یا خوش به حالته یا هم که هیچی