گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

105 ارتوپد

امروز عصری با مادرشوهرو و برادرشوهرو رفتیم دکتر ارتوپد.بله من همچین عروس گلی هستم.

برادرشوهرو میره والیبال و زانوش مصدوم شده و اینها.

بماند که طبق معمول نشستیم حساب کتاب که این ارتوپد کچل روزی چقدر پول در میاره و مثل جریان دندون پزشکا خودمون رو لعن و نفرین نمودیم کمی.

اصن این شهر ما بهشت دکتراست ها.حتی همین دکتر سلولهای بینابینی هم اگه بیاد اینجا،توی مطبش جای سوزن انداختن نخواهد بود.

خلاصه دکتر گفت برو ام آر آی که ببینیم نیاز به عمل داره یا نه.

بعد من گفتم وای برادرشوهر جان بیا با من بریم تهران،اونجا برو پیش پرفسور امینی(بله از آشناهامون هستن.بله ما فامیل پرفسور زیاد داریم!بله دروغ گفتم!)

تا اینو گفتم مادرشوهرو گفت منم دیگه باید بیام اگه بخوان عملش کنن =))

یادم رفت اینو به همسرو بگم یکم بهش بخندم !

کلا دنبال بهونه هستن بیان اونجا.یعنی ولشون کنی اونجان.خدا به من رحم کنه:))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.