گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

2

خب از اون بحران یاس و نا امیدی مزدوج شدن یکم دور شدم الان.افتادم توی دور دردسرهای مراسم عروسی.بدو دنبال یه آرایشگاه خوب و لباس عروس زیبا.معیارم واسه ی انتخاب آرایشگاه خوب اینه که آرایشگر غرغرو و فیس و افاده ای و روی اعصاب نباشه.شلوغ نباشه.من مجبور نباشم هی منتظر بمونم و در نهایت کاری که میخوام رو تحویل بده و من مطمین باشم خوشگل میشم و استرس نداشته باشم که قراره چه گندی بزنه به هیکلم!

خب همه ی این معیارها رو آرایشگر محبوب و با حوصله ی خودم داره و برای عقد هم پیشش رفتم و اصلا استرسی نشدم و بقیه هم از نتیجه ی کار بسیار راضی بودن.خوشایندترین تعریفی هم که شنیدم تعریف عمو کوچیکه بود که گفت شبیه این عروسای انگلیسی شدی!و بله کلا آدمی هستم که از تعریف و تمجید خوشم میاد.و مهم تر اینکه اقوام دوماد هی می پرسیدن عروس کدوم آرایشگاه رفته!

خلاصه اینکه خوبه دیگه.فقط معروف نیست!و فکر می کنم اولین عروسش هم من باشم!

چون هیچ عروس احمقی ریسک نمی کنه شب مهم زندگیش رو بره آرایشگاه سر کوچه ش.ولی خب من یه بار این ریسک رو کردم و بسیار هم خوب بود.

خوبیه دیگه ش اینه که فقط من عروسش هستم و مشتری هم قبول نمیکنه!دیگه چی بهتر از این؟واااالااااا!

و خوبیه دیگه اینکه مادرشووهرمم اصرار داره که همین آرایشگرم خیلی خوبه و پیش همین برم!و از این بهترتر دیگه چی؟

حالا مادرشوهر مادر شوهر میکنم منظورم خالمه!

بله من با پسرخاله م ازدواج کردم!به خودتون بخندین!پیش میاد دیگه.یعنی خودم قبلنها همیشه متعجب بود که چطور میشه که آدمها با پسرخاله و پسر داییو امثالهم ازدواج میکنن و اینکه خیلی مسخره س و اینکه آیا مگه هنوز در دوره غارنشینی هستیم و اینها که زد و نه تنها با پسرخاله ازدواج کردیم بلکه با پسرخاله ی کوچیکتر از خودمون هم ازدواج کردیم!

خخخخخخلاصه توی این هفته با دوستم میرم لباس عروس ببینیم.اینکه با دوستمم میرم جالبه برام.کلا با دوستام هیچ وقت اینقد صمیمی نمیشدم که باهاشون از این تیریپ کارا بکنیم!همیشه با خواهره بودیم یا با دخترخالهه....حالا خواهره که گرفتار بچه و درس و اینهاست و دخترخاله هم حامله و درگیر ویار و معده درد!

هرچی لباس انتخاب میکنم خیلی گرون در میاد و کلا چیز گرون چشم آدمو میگیره خب!اگه هم آدم چیز ارزون انتخاب میکنه از مجبوریشه دیگه.وااالااااا!

و منی که توی فامیل به دختر قانع معروف بودم الان احتمال میدم عروسیم از عروسیه همه پرخرج تر در بیاد!

هتلی که گرفتن گرونتر از بقیه جاها بود و این اصلا تقصیر من نیست و خودشون انتخاب کردن و به من چه!حالا اگه پول درست حسابی هم داشتن یه چیزی!با دو دوتا کردن باید مراسمو بگیرن و این هتل گرفتنشون من نمی دونم چه حرکتی بود که زدن!بیشترشم فکر میکنم به خاطر پز دادنش بود.چون این پدرشوهرمون خیلی پز پزی تشریف دارن.

بعد بدبختی دیگه م پایان نامه ی گهی هستش که مونده!دلم میخواد به یکی پول بدم کاراشو بکنه برام!والا بخدا!این چهار سال چی یاد گرفتیم که حالا با این پایان نامه انجام دادنه بخوایم یاد بگیریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.