امروز هیچ راه فراری ندارم و باید حتما برم دکتر زنان.
حالا هیچ مرگمم نیست ها.فقط باید برم چندتا سوال بپرسم.می ترسم بخواد معاینه کنه.یعنی صد در صد معاینه می کنه دیگه.اه اه.
استرسی شدم.تازه باید تنها هم برم توو این باد و طوفان.
آرایشگاه هم باید برم و واسه عید وقت بگیرم و بیعانه بزارم.
چقد خوبه مادر شوهرتون خاله ی مهربونتون باشه.حالا اگه یکی دیگه بود من همه چیزو باید باهاش هماهنگ می کردم و آخر سر هم لابد یه جایی ناراحت میشد! الان خاله جانم گفته هر جوور خودت عشق میکنی و خلاص!
اگه من میشناسمت که همیشه یه راه فراری واسه هرکاری پیدا میکنی!
این دفعه نشد!
ماشالا به این همت! چقدر پست اون هم تو ی روز!
همتمون فقط توو این چیزاست
در موارد دیگه همتمون مشاهده نشده هنوز
با اینکه هیچ رقمه با ازدوام فامیلی کنار نیومدم هیچ وقت اما راس میگینا:) یه خوبی هایی هم داره...
آره ازدواج فامیلی خیلی مسخرست:))
فقط خیلی بدون استرس بود واسه من البته!