گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

44 تیر ماهی های دوست داشتنی ِ من

آقای پدر و ندو و همسر جان هر سه متولد تیرماه هستن.خیلی زیاد هم اخلاقاشون شبیه هم هستش.

همسر مثه جوونیای ی پدره..یادمه هر وقت پدری حقوق میگرفت میرفت یه ست کامل لباس واس خودش میگرفت و میومد خونه:))

همسر هم همینطوره.محاله هر ماه یه بخش از حقوقشو خرج لباس خریدن نکنه و جفتشونم روی لباس پوشیدن و عطر زدن حساسن.

جفتشونم فقط سلیقه خودشونو توی خرید قبول دارن.

جفتشونم دست فرمونشون عالیه.یکی از چیزهای زکزکیه همسری واسه من دست فرمونشه.عاشق پارک دوبل کردناشم:)) 

 قبلا با همسری رفته بودیم سفر.و تنها کسی که پدر باهاش مسافرت ِ ماشینی کرد و ازش راضی بود همسری بود.چون شدیدا اخلاق جاده ایشونم مثه همه.

یا مثلا هر سه تای این تیرماهی های عزیزِ دل ِ من به بو خیلی حساسن.یعنی خیلی ها.از اینکه بوی سرخ کردن غذا توی خونه باشه خوششون نمیاد.تا در خونه رو باز کنن اولین حرف هر سه تاشون اینه که بو میاد:))

و همینطور به بوی کرم مرطوب کننده!کافیه مثلا صبح به دستات کرم مرطوب کننده زده باشی و ظهر بری و نونهایی که پدرجان خریده رو ازش بگیری!همونجا بهت میگه دستات بو کرم میده به مامانت بگو بیاد!

و هر سه تاشونم دچار بیماری اضطراب هستن!همسر اصلا نشون نمیده ولی قشنگ متوجه میشم واسه یه سری مسائل چقد استرسی میشه و معده ش میریزه بهم!

جالبترینشون این بود که پدرم از اسمهای گلرخ و ماهرخ خیلی خوشش میاد.اسم منو ندو رو هم میخواسته گلرخ و ماهرخ بزاره!بعد اسم مورد علاقه ی همسری هم گلرخه:)) و پسر هم شاهرخ...یعنی خدایا به من رحم کن!

نظرات 1 + ارسال نظر
BoBo چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 02:53

گوود فوور یو اگین ;)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.