گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

36 هورموووونننننززززز

امشب موقع شب بخیری یه حس عذاب وجدان بهم دست داد.حس کردم این مدت خیلی بد بودم با همسر خان.بهش گفتم همسر عزیزم ببخشید این مدت خیلی گه بودم و نمی دونم چرا و عاشقتم و عوارض قرصاست بخدا!

بعد گفت همسر عزیزم (بله مدل نامه نگاری نوشتم براش و اونم نامه نگاری مدل جوابمو داد!) منم عاشقتم و از روز اول فهمیدم حال و حوصله نداری ولی نخواستم سر به سرت بزارم که یه وقت دعوامون نشه.یه وقت فکر نکنی برام مهم نبوده.فقط خواستم بحثی پیش نیاد.

گفتم ااااا؟ من فکر کردم تخ*مته!

قبل اینکه این حرفها رو بهش بزنم با خودم فکر میکردم ماه عسل زندگیم چه زود تموم شد.چقد همه چیز خوب بود و چرا یهو اینجوری شدم.چرا حوصله شو ندارم.چرا فکر میکنم انتخاب اشتباهی کردم ...و فکر می کردم زندگیمو باختم!باور کنید!

خوشحالم باهاش حرف زدم.الان یکم حس بهتری دارم.گرچه هنوز هم حوصله ندارم.حوصله هیچکس و هیچ چیزی رو!جدی فکر میکنم عوارض قرصها باشه و امیدوارم بعد از پریود شدنم حال و روزم خوب بشه!

مراسم عروسیمون هم شاید از عید بیوفته به تابستون.و اصلا واسه من فرقی نداره و مهم نیست.حتی فکر میکنم تابستون بهتره و چون تعطیلات تموم میشه و مسافرا و مهمانها به خونمون هجوم نمیارن!والا!واس خودمون هنوز عرضه ندارم درست و حسابی غذا درست کنم چه برسه به گله گله مهمون!

35 یک عدد زن ِ روانی ِ افسرده ی ملول

یا خدا! خانمه 36 سالشه و یه پسر 20 ساله داره.خوش به حالش!من دارم فکر میکنم 36 ساله بشم و تازه بچه اولمو بیارم.وااااالااا!

طفلی بچه های ما!مامان و بابا نیستیم که!جد بزرگشون به حساب میایم.

فردا قراره هلی رو واکسن بزنن.وای خدایا چه کار سخت و طاقت فرسایی.مخصوصا الان که همه چیز رو تشخیص میده.امروز زنگ زدم خونشون.میبینم گوشی رو برداشته و پشت سر هم میگه الو سلام خوبی؟الو سلام خوبی؟ بعد که من مرده بودم از خنده، گوشی رو داده دست ِ مامانش و میگه خاله می خنده! بابا مدام فکر میکنه نوه ش نابغه ست و روزی 14 ساعت از شیرین کاریهای هلی واسه ی ما تعریف میکنه و اصرار داره یه چیزی یادش بدیم.یا ببریم پیش یکی که چیز یادش بده.حالا پیش کی و چه چیزی رو نمی دونیم!و هی میگه استعداد بچه داره حیف میشه:))

من و مامانشم هی میگیم آخیییی تو هم مثل ما باهوش شدی...کاش یه خوشگل خنگ میشدی و از دنیا لذت می بردی:))


34 یعنی واقعا که!

واس شما هم پیش اومده دستتون روی موس یا کیبورد باشه و حسشو نداشته باشین دستتون رو از رو موس بردارین بزارین روی کیبورد و بالعکس؟

بعد کاری که میشه با یه کلیک ساده انجام داد رو دو ساعت با کیبورد زور بزنین انجام بدین؟و بالعکس؟

یا من خیلی اینرسیم بالاست!

بیاین با من همدردی کنین لطفا.

33 یوهاها

الان فهمیدم دد لاین ِ تحویل فاز یکمون فردا نیست و پس فرداست.الان نمی دونین چقدر خوشحالم.

ماه بعد قراره برم پیش همسر و هزار کار نکرده دارم و حتی شوق دیدار  هم باعث نمیشه زودتر کارامو راست و ریس کنمو برم.

امروز نرفتم باشگاه.به همسر که متخصص در زمینه بدنسازی هستن گفتم حسش نیست برم.گفت پس نرو که مصدوم میشی و زیر وزنه خالی میکنی.

غش غش خندیدم میگم حالا دو تا وزنه چهارکیلویی خالی کردن نداره که...ولی چون بنده بسیار حرف گوش کن هستم دیگه نرفتم!عاشقشم که مثل خودم تنبله و شرایط منو درک میکنه:)) البته هیچ کس مثل من تنبل نیست.

دیشب خواب دیدم همسر از یه جایی بهم زنگ زد و گفت برو توی دفترچه ای که روی میز دارم این چندتا چیزی رو اضافه کن.سراغ دفتر که رفتم یهو دیدم تهش خاطرات گذشته ش رو نوشته.جمله ی اولش رو که خوندم دفتر رو بستم.توی خواب به خودم میگفتم همون اولش باهم طی کردیم در مورد گذشته حرفی نزنیم...و شاد و شنگول از دفتر دور شدم.


32 مهربان ِ من!

این مدت خوب بودیم.جفتمون واقعا خوب بودیم.همش قربون صدقه و از همین لوس بازیهای تازه عروس و دامادیا دیگه!

این دو روز من یکم بی حوصله بودم.هنوزم هستم.حس و حال چیزی رو ندارم و از این مریضی که گرفتم اعصابم خورده.کلا از اینکه مریض بشم اعصابم خورد میشه.دوست دارم همه جوره سالم باشم.البته جدیدا اینقدر جون دوست شدم.وگرنه یه زمان هر گندی بود به بدنم می زدم.طفلی بدنم آخ هم نمیگفت.خلاصه این روزا همش استرس مریضی باهامه.نمی خوامم غرغرو باشم و ناله کنم و نمی کنمم.آخه مریضی مریضی که میگمم مریضی نیست که! یه مرضه شایع ست.به هر حال!

یعنی منی که ته هر جمله م یه عزیزمی اضافه می کردم این دو روز شاید سه چهار بار بهش گفته باشم و اون شکلک لوس بوس رو فرستاده باشم براش.

ولی اون همش باهام مهربون بود.به روی خودش نیاورد که من چقدر گند و گه شدم.

امشب بهم گفت تصمیم گرفتم مراسمو بگیریم.گفتم باشه مرسی،خوشحالم کردی!گفت قربونت...

خیلی عجول و وحشی هستم من!می دونم که همسری بچگی ِ راحتی نداشته و  می دونم خاله چقد براش سختی کشید.کاش هیچ وقت اینا یادم نره.

دوسش دارم.