-
۱۲۶ این حال بی خوابه بی اعصاب
جمعه 24 اردیبهشت 1395 01:40
خیلی استرس داریم واسه خونه.یه هفته دیگه باید اینجارو خالی کنیم و هنوز یه خونه ی مناسب پیدا نکردیم.کل پولمون رو هم باید بدیم واسه پول پیش و خرید عروسی و هزار کوفت و زهر مار دیگه مونده. حتی پولی که مامان داد واسه خرید داماد رو هم گذاشتیم رو پول پیش بازم هیچی. حالا مادرشوهرو زنگ زده که به مامانت گفتم این دوتا نمیتونن...
-
۱۲۵ این حس خوشبختی
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 14:54
این روزها همش یاد این حرف شازده میوفتم که وقتی حرف خواستگاری کسی میشد هی توو گوشم میخوند نادو تو نمیتونی زن یه کارمند ساده بشی و احساس خوشبختی کنی. حالا زن یه کارمند ساده شدم و در به در دنبال خونه اجاره ای میگردم،ولی احساس خوشبختی میکنم.
-
۱۲۴ لباس عروس طفلیه من!
سهشنبه 21 اردیبهشت 1395 11:11
-
۱۲۳خونه خالی
سهشنبه 21 اردیبهشت 1395 01:33
امروز رفتیم دنبال خونه. الان با اون قیمتها و این پولی که ما داریم جفتمون افسرده شدیم.من که ناجور سرم درد میکنه.بدتر از اون اینه که بعدش بری خونه دایی کوچیکه و زن پفیوزش هی واستون نوحه بخونه که زندگی خیلی خرج داره و احتمالا شما از گرسنگی بمیرین!! عکس لباس عروس رو هم میخواستم بزارم و رفتم به همسرو بگم میشه این عکسو...
-
۱۲۲ این نادوی ساده پوش!
یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 23:16
لباس عروسمو گرفتم.خیلی مسخره و سادست:)) اونجوری که دلم میخواست خاص نیست ولی قشنگه و بهم میاد. عکسشو واسه داداشم فرستادم که به مامانم اینا نشون بده،بعد گفت چه مسخرست،خیلی سادست!دیگه داشت گریه م میگرفت که مامانم زنگ زد و گفت قشنگه و بالا تنه ش خوشگله و اینا. هق هق گریه. همیشه همه چیزم سادست.ای خدا! بعد توی مزون دوتا...
-
۱۲۱ لباس عروس یهویی
یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 16:15
دیروز رفتم و لباس عروسم رو خریدم!به همین مسخرگی.تک و تنها!یعنی من و همسرو رفتیم که فقط ببینیم.اما نمیدونم چی شد وقتی لباس دومی رو پوشیدم،خریدمش! اصن اون مدلی که میخواستم نبود ولی گفت این تغییرات رو روش انجام میدیم و شد همونی که میخواستم. حالا امروز قراره برم متحول شده ش رو تحویل بگیرم.خیلی هم از دیشب استرس دارم که آیا...
-
۱۲۰ چمدان نارنجی مضطرب
شنبه 18 اردیبهشت 1395 08:04
پنجشنبه ای بدو بدو از کنکور رفتم خونه و ساک بستم و با یه استرس عجیب رفتیم فرودگاه.نمیدونم چرا قبل هر پروازی هی به دلم میزنه نه این بار دیگه سقوط میکنه! این دفعه بیشتر استرسم از این بود که از پرواز جا نمونم!نمیترسم ها،چون به محض سوار شدن دلم آروم میگیره. خلاصه اینکه چرخای هواپیما باز شد و نشستیم به سلامتی و...
-
119کارت دعوت
سهشنبه 14 اردیبهشت 1395 02:30
ساعت و روز آزمون مشخص شد.پنجشنبه عصر کنکور میدم و شبش هم پیش به سوی همسرجان ِ عزیز ِ دل. امروز ملافه خریدیم واسه تشک مشکا...خیلی دوسش میدارم.همسری میگه روی این رنگ که آدم خوابش نمیبره.گفتم خب این واس تو نیست واسه مهموناست! ترافیک خطمون تموم شده.30 گیگ توی 40 روز به نظرتون زیاد نیست؟اونم با ترافیک شبانه ی رایگان؟خب من...
-
118 LIFE SMILE
شنبه 11 اردیبهشت 1395 01:03
امروز با مادر جان رفتیم و خرید جهاز کردیم مقداری. عکس یکی از خریدامو که خیلی میدوستمش رو اینجا میزارم که در تاریخ ثبت شود. بعد چندتا زیاد هم لباس واسه خودم خریدم.هوا هم اینقدر گرم شده که اه اه!رفتم توو اتاق پرو 6تا شلوار پوشیدم و آبپز شدم.در نهایت موفق شدم دوتا رو پسند کنم.خوشگلانسن. دیشب خواب پویی رو دیدم.نمی دونم...
-
117 کار گروهی!
جمعه 10 اردیبهشت 1395 00:16
حرکت عجیبی زدم که بسی از من بعید بود.رفتم توی این سایتای جینگیلی مستون، بعد یه تاپیک داشتن به اسم روش های افزایش وزن و اینها.بعد یه گروه هم زده بودن توی تلگرام.خلاصه رفتم توی این گروه عضو شدم.من کلا از چت کردن و مسج بازی با آدما خوشم نمیاد.هی دوست دارم زودتر سر و تهش رو هم بیارم.حتی کامنت گذاشتن توی وبلاگها یکی از...
-
116سرویس
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 01:35
امروز با مادر و مادر شوور رفتیم سرویس طلا خریدیم.کادو از طرف آقای داماد. عکسش رو انشالله زمانی که از تنبلی رهایی پیدا کردم میزارم.یه سرویس هم چند وقت پیشا مادرجان گرفته بود برام.بعد نمیدونم این سرویسام خیلی خوشگلن ها اما خیلی بدعکسن!برعکس خودم! بعد که عکسشو گذاشتم لطفا بگین وای چه خوشگلن! مرسی! روابط با همسرو خیلی...
-
115 اوردوووز
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 02:48
امروز برادرو رو فرستادم داروخونه چیز میز تقویتی گرفته برام.یه دوره هم قرص فیفول گرفته بودم که دیگه داره تموم میشه.بعد مولتی ویتامین هم از قبل میخوردم.الان مخمر آبجو هم اضافه شده.بعد آقای پدر خیلی اتفاقی امشب اشاره کردن که این ویتامین سی ها رو هم بخورین حیییفه! بعد یادم اومد ویتامین سی واسه پوست خوبه.خلاصه قبل خواب...
-
114
شنبه 4 اردیبهشت 1395 00:46
یه حال سرماخورده ی فیش فیشوی کسل ِ وانیل گونه ای دارم. مثلا قرار بود از فردا رژیم وحشتناکمون رو شروع کنیم و بریم دنبال کارهای عقب افتاده. اصن جای بخشش و کوتاهی وجود نداره و خدا وکییلی و راست ِ حسینی صبح پا میشم میرم دنبال کارهام. آخه بدن بی جنبه ای دارم.یه دونه قرص حساسیت خوردم االان تا 24 ساعت گیج و ویج میزنم. گوشی...
-
113 دوربین مخفی؟
جمعه 3 اردیبهشت 1395 02:51
امشب میخواستم به همسرو بگم حالا جدی جدی خودتی یا داری ادا در میاری؟ اینقدر خوووب و عشقولی شده که آدم شک میکنه خب! جلل الخالق!
-
112چی بگم آخه؟
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1395 02:09
به خرج عروسی که میرسه واسه قرون قرونش مینالن ها حالا رفته واس پسرش دوربین 2 میلیونی گرفته زورش اینجاس که به من میگن واس لباس عروست یه تومن گذاشتیم کنار. با اون یه تومنتون تشریف ببرید پشمک حاج عبدالله بخرین. حالا اصن دیگه عذاب وجدان ندارم که سفره ی عقدی که انتخاب کردم گرون در اومده. خدا رو شکر فامیل شوهر لارجی دارم!...
-
111
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1395 00:16
خیلی ضایعست من و پدر جان توی یه خونه هستیم ولی از توی اتاق واسه هم پیام روز مبارکی و اینا می فرستیم؟ یعنی اینجوریاس که اصن حضوری به روی هم نمیاریم ولی هی عکسای فدایت شومی میفرستیم برای هم و خودمون رو تحویل میگیریم. الان پدر جان عکس یه دختر پچول ِ شیطون واسم فرستاده که تهش نوشته دختر باید ته تغاری باشه وای من چرا موقع...
-
110 struggle
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 14:49
معضلی که الان پیدا کردم اینه که.... حالا با خودتون نگین عجب آدم ِ لوسیه و آخه اینم شد مشکل؟کلا دارم در مورد درگیری های ذهنیم صحبت میکنم. اول اینکه الان من و همسرو اصن صحبت نمیکنیم که.همش قربون صدقه و از این حرفا.بعد اون هی قربون صدقه میره بعد متعاقبا من هم باید یه چیزی بگم.بعد وقتی طرف کلی احساس خرج میکنه و جمله های...
-
109 حوری موری
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:55
از فردا میخوام برم لباس عروس پرو کنم.شوهرمونم نییست که بیاد نظر بده.چه وضعیه آخه! البته خانم مزونی میگفت با شوهرت نیای لباس انتخاب کنی.هرچی بپوشی میگن خوبه:)) همسرو میگه نادو جدی جدی دارم دیوونه میشم ها.کی میخوای بیای؟ یه حرفای خوشگلی میزنه.میگه حوری منو خدا توو همین دنیا بهم داده....واااای چه رمانتیکیم ما :)) بعد به...
-
108
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:45
سریال جدید که می بینم shameless هستش.پروژه جدیدمه! اولش خوشم نیومد.ولی از قسمت چهارم به بعد تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.یه پدر الکلی و شیش تا بچه! من دوست دارم با شوهرو همه جور تجربه ای رو داشته باشم.بعد توو سفری که رفتیم شمال، گفتیم بریم لب دریا سیگاری بزنیم.بعد آقا هوا هم سرررد،همینجوری هی بخار از دهنت میومد...
-
107 سرآشپز
دوشنبه 30 فروردین 1395 00:31
همسرو پرسید چه میکنی؟ دیدم ضایع ست مثل همیشه بگم دارم فیلم میبینم.گفتم هیچی دارم توی گوگل سرچ میکنم بعد پرسید چی؟ گفتم دستور پخت غذا! میگه آخییی عشقم غذا پختنو هم باهم یاد میگیریم :| (آره انگار ما دوتا بچه 20 ساله هستیم که میخوایم تازه باهم تاتی تاتی زندگی کردن رو یاد بگیریم:دی) یعنی چییییی؟یعنی میخواد بگه من هیچی بلد...
-
106گوش کن؟!
دوشنبه 30 فروردین 1395 00:19
اسم وبلاگم چقدر مسخرست...رو چه حسابی همچین اسمی انتخاب کردم براش نمیدونم! النگ و دولنگ میزاشتم که بهتر بود!
-
105 ارتوپد
یکشنبه 29 فروردین 1395 00:36
امروز عصری با مادرشوهرو و برادرشوهرو رفتیم دکتر ارتوپد.بله من همچین عروس گلی هستم. برادرشوهرو میره والیبال و زانوش مصدوم شده و اینها. بماند که طبق معمول نشستیم حساب کتاب که این ارتوپد کچل روزی چقدر پول در میاره و مثل جریان دندون پزشکا خودمون رو لعن و نفرین نمودیم کمی. اصن این شهر ما بهشت دکتراست ها.حتی همین دکتر...
-
104 من مست و تو دیوانه
یکشنبه 29 فروردین 1395 00:20
شوهرو دیوونه شده.یعنی عاشق شده.یعنی نمی دونم واقعا اینقد عاشق و خل و چل شده یا اداشو در میاره. میگه نمی خواد کنکور بدی پاشو بیا.نمیزاره من ادامه تحصیل بدم:)) میگه هیچ وقت اینقد بی تاب و بی طاقت کسی نشدم.دیوونه شدم.پاشو بیا اینجا. هی دلبری میکنه خلاصه. دیشب جفتمون اعتراف کردیم که اون اوایل اصلا احساس دلتنگی نمی...
-
103 ...
چهارشنبه 25 فروردین 1395 05:41
نه تنها تا الان نخوابیدم بلکه یه عکس واسه همسری فرستادم و اونم بیدارش کردم.یعنی نمیخواستم بیدارش کنم.میخواستم صبح که بیدار میشه و میبیندش خوشحال بشه.اما دیدم زودی جواب داد قربونش بشم. خب توو دلم خیلی عشق بوود میخواستم یه جوری بهش نشون بدم دیگه. گفت میمیرم واست...
-
102 ویز ویز
چهارشنبه 25 فروردین 1395 03:49
به این حجم انبوه خوشبختیمون دارم مشکوک میشم! یعنی خدا چه نقشه ای برامون کشیده؟ میشه همه چیز همینجور خوب و خوبتر بشه؟ نمیدونم با وجود تموم این حسهای خوب همیشه یه استرسی توی وجودم دارم. مثه اون قدیما که وقتی خیلی میخندیدم بزرگترا میگفتن اینقدر نخندین الان کوفتمون میشه! پ.ن: یه پشه نصف شبی توی گوشم ویز ویز میکنه.مجبور...
-
101 شری
سهشنبه 24 فروردین 1395 04:20
یه چیز که توی سریال شهرزاد خیلی روی مخم راه میره این سیاهی لشکرای بیخودشن. یعنی واقعا لازمه توی صحنه های بیرونی اینقدر آدم از جلوی دوربین رد بشن؟؟؟نمیشه توی پس زمینه داشته باشیمشون؟ یه چیز دیگه ش هم اینه که همش عشق رو با بدبختی همراه میکنه.هر کی به هر کی نرسه عاشقه.خب نمیشه یه کسایی هم بهم برسن و عاشق هم باشن؟البته...
-
100 Lovi Lover
دوشنبه 23 فروردین 1395 03:30
امشب مث این دوس دختر پسرا تا 2 شب داشتیم چرت و پرت میگفتیم. دنبال خاطرات مشترک گذشته می گشتیم.اینکه اصن فکر میکردیم همچین اتفاقی بینمون بیوفته؟من بهش گفتم اصصصصلا حتی یه درصد .بهم گفت خر! میگه واقعا هیچ وقت به من فکر نکردی؟گفتم نه! خب من همیشه پسرهای فامیل و پسرهای همسایه رو جزء آدمیزادها حساب نمی کردم.به نظرم خیلی...
-
99 مرض فرندزییسم
یکشنبه 22 فروردین 1395 02:37
یعنی میتونم بشینم یه عالمه فیلم جدید و سریال جدید دانلود کنم.اما نمیدونم چه مرضی هست که هنوز اصرار دارم سریال فرندزی که صد بار دیدم رو دوباره دانلود کنم. یکی به من کمک کنه!
-
98 خاکستری متالیک-ترمز زانتیا-چراغ اسپرت-شیش ماه بیمه!
شنبه 21 فروردین 1395 03:53
ماشین خریدیم.یوهاهاها.... دیروز پدرشوهر یه ماشین گرفته بود که من رنگشو اصن دوست نمیداشتم.خلاصه جوری شد که اون ماشین معامله ش بهم خورد و یه ماشین دیگه پیدا کردن.این ماشین جدید رو بسیار زیاد دوووست میدارم.خووشگلانسه!باهاش رابطه عاطفی پیدا کردم.الانم دلم براش تنگ شده:| از فردا هم به عشقش میرم گواهینامه م رو تمدید...
-
97
پنجشنبه 19 فروردین 1395 01:26
در کل ما فقط در حال مسخره بازی هستیم و حرف جدی کم میزنیم.یا وقتی یکی حرف جدی میزنه اصن متوجه نمیشیم! در راستای این اخلاق های گندمون، امشب همسرو گفت من فیلم گذاشتم میبینم.گفتم ببین.بعد یه ساعت پیام داد که وای خوابم برده بود ها! منم گفتم آخی خوب بخواب مگه مجبووووری؟ بعد همسرو گفت عزیزم خوابیدن بدون تو که خووواااب نیست...